ســایــه روی دیــوار

اگـر بـهـشـت بـرابـر بـا هـمـنـشـیـنـی بـا شـمـاسـت مـن جـهـنـم مـیـروم

ســایــه روی دیــوار

اگـر بـهـشـت بـرابـر بـا هـمـنـشـیـنـی بـا شـمـاسـت مـن جـهـنـم مـیـروم

انتقام

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا حسین پور شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ب.ظ

با سلام

احساس نزدیک شدن و لمس کردن حقیقت
گاهی وقتها میتونه دردناک باشه
چون چیزهایی رو میبینی ُکه دیگران به سختی درک می کنند
فقط کافیه پا بذاری روی عادتها و تعصب هاشون
اونوقت دوست دارند گلوی تو رو پاره کنند
برای همین میری یه گوشه ای وکز میکنی
یا قید همه چیز رو میزنی و به دوردستها خیره میشی
من هم خیلی وقته دیوارهای اتاقم رو با تصویرهایی از شهر فرنگ پوشوندم ۰ وهرروز و هرشب با رویای رسیدن پلکهای خودم رو روی هم میذارم ۰
اما حقیقتی که درونم هست هرگز از بین نمیره ۰
یاد چیزی افتادم یک سکانس از رستگاری در شاوشنگ
مورگان فریمن در توصیف آزادی گفت : بضی پرنده ها اونقدر پرهاشون روشنه که نمیشه اونها رو جایی محبوس کرد۰
تو همون پرنده ای عزیزم اما هنوز حرفهای زیادی برای گفتن باقی مونده۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد